hit counter somsin
*E mail
2Archive
% Blogger
somsin

3


هوا کمی ابری بود .برف نمی اومد . پاهام تو چکمه هام یخ زده بودن و دستام بی اختیار روی هم می لغزیدن.ولی نمیخواستم قدم از قدم بردارم.آخه سفیدی برفا خراب می شد،اه...صدای زوزه دست از سرم بر نمی داره...چه رویاهای مسخرهء نیمه کاره ای .ساعت 4صبحه و من نمی تونم خودمو تو رخت خوابم تکون بدم
.دخترک لب نرده که گاهی دستاش به نرده ها آویزون می کنه هم سوژهء خوبی واسه خندیدن ما
یه روز تابستون لباس تیرهء پلاستیکی پوشیدم وتوی ایستگاه اتوبوس ذهنم در حال انفجار بود.درحال فک کردن بودم وهی فکر می کردم.مخم آبپز شده بودتبدیل به آمیخته ای ازحسرت و منطق و خشونت و نفرت شده بودم. از 20کیلو متری بوی گندم قابل استشمام بود
زن حدود 50 ساله ای که هنوز شهوت تو اندام نتراشیده و صورت فرتوتش موج می زنه. بهم گفت نظرتون دربارهء فلسفه چیه؟
فلسفه یعنی تو یعنی تهوع فشرده یعنی استفراغ و 30 سال قبل در حالی که من هنوز تو رخت خوابم یه دختر زیبا در حالی که مو های طلاییش روی گونه هاش رو سایه-روشن زده،با لبخندی از جنس دندان های سپید فرشتگان از من می پرسه نظرتون دربارهء فلسفه چیه؟
:بعد میکروفون رو جلوی دهن من میاره ومن می گم
یعنی وقتی داری اور میزنی دو پیک دیگه بری بالا-
بعد درحالی که چشم های سیاهش غرق ابهام هستن ابروهاش رو بالا می ندازه ومن دوباره می گم:منظورم اینکه دوست دارم

یه ماشین سیاه رنگ به ایستگاه اتوبوس نزدیک میشه.ماشین جلوی پای من می ایسته و من مثلا حواسم جای دیگس،شیشه ماشین می یاد پایین و باد خنک از داخل ماشین به طرف صورتم پرتاب می شه
آقا پسر از کدوم فرعی میخوره به میدون فرهنگ؟
ومن حواسم نیست
بچهء این محلی؟
بعدش همهء دخترای توی ماشین می خندن
دختری که پشت رل نشسته از ته دل دوست داره بیاد به من بگه:چیه مثلا حواست نیست.مثلا سرخورده ای و احساس شاعرانه داری؟چیه منتظری دختر شاه پریون بیاد نجاتت بده؟ولی این کارو نمی کنه تنها می خنده و بوق میزنه
مثل صدای ماشین عروسی که عروسش خمیازه میکشه ومی خواد بره چند قطره خون به مرد جدیدیش نشون بده و همه براش دست بزنن.خوب شد خدا برای مردها ایده نزد وگرنه من که نمی تونستم اینقدر جیشم رو نگه دارم...حالا مگه بوق و خنده تموم میشه؟
یکیشون میگه حالا یا خودش میاد یا خبر مرگش...بعد اونقدر بوق می زنن و می خندن که عروس خانوم از خمیازه کشیدن هم خسته می شه شاه دوماد رو مجبور می کنه برن خونه
شاید جدی جدی پسره کره؟-
شاید این اطراف مهد کودک کرو لال هاست-
هه ههه هه هه هه
شایدم زایشگاه؟؟؟؟؟؟-
هه هه هه
من هم خندم میگیره...خدایی کجا تو این وقته شب که تو نمی تونی خودت رو تو رخت خوابت تکون بدی دخترایی به این بامزگی پیدا می شن؟به جای اینکه بیشتر منفجر شی با همین باد خنکی که به طرف صورتت پرتاب می شه حال کن
:اینا میتونه با یه - تبدیل بشه به حرف دل دخترک تنهای تنهای لب نرده
به اضافهء اینکه همیشه دوست داشتم تف کنم تو صورت پسر کثیفی مثل تو...آدمایی که وقتی میبینمشون نمی دونم چی میشه؟و چیکار باید کرد؟
:من در حالی که صورتم رو خشک می کنم بهش میگم

...فلسفه سگ ماده ای که وقتی حامله شد باید زیر برف بهمن ماه رهاش کنی تا یا خودش بمونه یا بچه هاش... گرچه که

با صدای زوزهء سگ چی می کنی؟-
اسپیکر رو بلند می کنم: هوی ،اسپید، ترش، بلک...حتی دوم متال گوش میدم تا صدای زوزهء سگ رو نشنوم
حالا فهمیدی که چی میشه و چیکار باید بکنی؟
درحالی که چشم های سیاهش هنوز غرق ابهام هستن ابرو هاش رو می ندازه بالا و به من نگا می کنه
...بهش میگم الان شاه دوماد با یه ماشین سفید می آد و تو هم باید بری دنبالش
بعد بهم چپ چپ نگاه می کنه
بهش می گم بیخیال...عروس خانوم هم زحمت خودش رو کشیده و دیگه خستس...بذار خمیازش رو بکشه
بعد یکی دیگشون میگه:پسره واقعا روانیه ها... نیگا وسط تابستون چه لباسی پوشیده
بعد هم در حالی که با خندیدناشون حال کردی و باد خنک به سمت صورتت پرتاب میشه،همونجوری میشه که باید بشه
یه ماشین سفید از اون ور میاد:ببخشید دخترخانوما کدوم فرعی می خوره...؟
اتفاقا ما هم داشتیم از این آقا می پرسیدیم -
قاعدتا باید از این طرف باشه -
پس ما هم دنبال شما میایم -
...
قلبشون هم به تالاپ تالاپ افتاده که عجب جنتلمنی...بیخیال دختری که تا پنجاه سالگی باید از پشت پنجره به بیرون نگاه کنه و خمیازه بکشه ودر حالی که صدای زوزهء سگ همسایه اذیتش می کنه هی باخودش میگه الان چی میشه وباید چی کار کنم؟
بعدش بهش میگم الان داستان تموم میشه ومن می خوابم.تازه اینجور طوله سگ ها که در شرایط سخت تر بزرگ می شن قوی تر می شن
چشمای سیاه سیاهش هنوز غرق ابهام هستن...ابروهاش رو بالا میندازه!!؟
منظورم اینکه در حالی که من پاهام تو چکمه هام یخ زدن و نمی تونم خودم رو تو رخت خواب تکون بدم دو تا خط سیاه میاد وسفیدی برفارو خراب میکنه
.تازه رد پای چند تا طوله سگ هم هست که گرمای اگزوز ماشین سفیدی رو که رو به سمت بهار حرکت می کنه دنبال میکنن




حرف آخرم:خدافظ



,somsin @
Saturday, June 12, 2004



3


...حالم از وبلاگم بهم می خوره
...تو زندگیم همیشه از چهار چوب متنفر بودم




,somsin @


3


خیلی وقته که تبدیل شدم به ضد قهرمان زندگیم
...الان هم یکی دو ساعته که
یه راه حل سریع و بدردنخور؟
پترس فداکار کجاست انگشتشُ بکنه تو چشام

,somsin @
Friday, June 11, 2004



3


nothing left to ...


,somsin @
Wednesday, June 09, 2004



3


سوزان ،دوشیزهء وحشی،دختر گم شده کلئوپاترا
به من میگه دیگه انگار خون تو رگ هات نیست،به من میگه میدونی فشار خون چیه؟
جواب من همون نگاه خماره...سوزان عزیزم رگ بند ُ محکم ترببند
پیداش نمی کنم سگ مصببُ
سوزان تا حالا کسی رو دوست داشتی؟ -
مزخرف نگو بذار پیداش کنم -
شده تا حالا با چند لبخند ساده اونقدر لایه های عمیقت دچار جرخوردگی بشه که به همه چی شک کنی؟ -
چیه؟ کس می خوای داری این مزخرفات رو سرهم می کنی -
هوم؟ -
آره میدرکمت.....دِ من همون ناخون تیزم که جاش رو کمرته -
...بعدشم کلی بخار وحشی که از دهنهامون بلند میشه مثل موهای فرفری سوزان دور سرمون میچرخیه ...
...میون خنده هامون بالاخره اونقدر رگ بندُ محکم بست که دستم قط شد...
حالا کدوممون عروسکیم شاه پسر؟ -
کجا میری سوزان؟ -
...حوصلهء دردسر ندارم خودت یه جوری بمیر دیگه -
بمون حدئقل به این دستم بزن لعنتی -
پس باید این چیزت رو بهم بدی یادگاری ،بیچاره روح مامی هنوزکنار رود نیل داره خودش رو با مارهای وحشی ارضا میکنه ،اینجا تنها جاییته که هنوز توش خون داری اگه من؟؟؟خون کشی هم تعطیل...به میلک وآب میخوام خون خودم هم اضافه کنم
میدونی تمام دنیات می شه توهمات پیچ پیچ و فرفری و...وحشی
صورت آفتاب سوختهء سوزان،موهای فرفری و سیاه و بلندش،سینه های بی مانندش...ودستی که همیشه در امتداد افق یه جام سنگی رو داره تعارف میزنه...برای همیشه تو ذهنم ...حتی عدم هم نمیتونه پاکش کنه

ایمان چیزی غیر اینه

,somsin @


3


سو یو کن ساک مای دک ایف یو دونت لایک ما شت
کاز ا واز های ون ای رُت دیس سو ساک مای دک

,somsin @
Tuesday, June 08, 2004



3


دیشب تا صبح باهاش خوابیدم...نمی گم ترس نبودولی اون هم کنارمون خوابیده بود

,somsin @


3




متولد شد
تصویر بالا تجسم ذهنی باشد، 11الی11:10
دراگ های لایت
name:bary
نترسید

,somsin @


3

,somsin @
Monday, June 07, 2004



3

نود در صد مطالب زیر کس محض می باشد
کسانی که دنبال آن ده درصد هستند....اُس شدید
کس خول محضیم

,somsin @


3


سیگارو می ذارم کنار
میرم بدن سازی
درس میخونم
این چند تا سایت رو میسازم
مستی رو تعطیل
خلسه که سرش گرده
میوزیک رو لوله می کنم،تو کون کامی
میرم...
آدم می شم
یه آدم
آدمی
دمدمی
دیم دیم
دی افتر دی
...
ههنننننننن هنننننننننننننننننن همممممنننننننننن هنننننن اهنننننننن امنزنزنزنزنزنزن منمنمنمنمنمنهمنزهمزهنزمهنزمهنمزهنزمهزنمز

,somsin @


3


گاهی که مستم و خفن نیستم خیلی مهربون هستم
همتون رو دوست دارم....بوس
همه هر جا که هستین از زندگی لذت ببرین
یارو exتوش حل کرده انگار

,somsin @


3


تو که همیشه یه تیغ تیز +چند تا بای پریدین همراته
معطله چی هستی

,somsin @


3


همه چی همیشه همینجوریه
وقتی می خوایش نیست
...........حالا نه به این غلظت...

,somsin @


3

chekdisout
,somsin @


3


.....گاهی اوقات
خب شاید مدتی ننوشتم
بخاطر امتحانات+قبض تلفن

,somsin @


3



Blood stains on my hands and
I don't know where I've been

,somsin @


3


زن چادری بامقنعهء سبزش درحالی که درد داره چشماشو ذوب می کنه و حواسش نیست که نعوذ بالله موهاش بیرونه ،جلوی بیمارستان فدم میزنه
زن سی چهل ساله که بچه 6-7سالش تو بغلشه وقتی یه پیرمرد 60-70 ساله سوار پراید جلوش می ایسته و براش بوق میزنه،همین طوری حیرونه که یعنی چی
خانم کسی که یاد گرفته وقتی دوربین رفت نزدیکتر سوراخش را با انگشتاش باز کنه که همه ببینن چه چقدر عمیق و گشادن
دختری که ذرت و ذرت کس دادن رو روشن فکری می دونه
دختری تو فکر پریود شب امتحان پایان ترم
پیرزنی که صبح تا شب نماز میخونه شب تا صبح دعا برای ظهور آقا
خانمی که حس می کنه اسلام بهش شخصیت بخشیده
زنی که تو میدون ولی عصر عروسک می فروشه
پیرزنی که تو میدون هفت تیر عروسک می فروشه ولی عروسکاش واقعی ترن
زنی که تو دادگاه داد میزنه نه
"دختر بچه ای که پیرهنم رو ول نمی کنه"یه آدامس بخر
دختری که وقتی باهاش سیگاری می کشم کم میارم
دختری که بچگی ها باهش رفتم دزدی
مادری که تخصصش فضولیه
خاله ای که چاق شده
اون خانوم خوشگله که برگشت جلوی من به شوهرش که دو قد ما مسن بود گفت تو قد این(سامثین)نمی فهمی،بعد دلم واسه شوهرش سوخت
اون دختره که هروقت میاد یا میریم نگاهش رو از صورتم بر نمی داره تا جاییکه جفتمون خندمون می گیره
اون دختر انقیافه که فک میکرد من دوستش دارم تو کل خونواده کیر خورد من هم نمی تونستم کاری بکنم
پنج تا عمه ء مضحک و مادربزرگی که جون میده واسه جوجه کشی
این دختره تو دانشگاه که هفته ی پیش جلو همه ضایش کردم برگشت و با نگاش بهم فهموند اگه میتونست منو می گایید
زن های احمقی که از کیری که جامعه ما کرده تو کونشون لذت میبرن
اون پیردختره که اون بهش گفتم اگه بهت نگم با قیافت خیلی حال می کنم میمونه تودلم همین طوری مونده چی کار کنه
اون یکی که صد بار بهم گفت خوش به حال رفیقت من آدم به با مرامی تو ندیدم اما دید نمی تونه سریش شه
...
so what!

,somsin @
Sunday, June 06, 2004



3

نوازشی از ستارگان



من ترس تو بودم وتو تقدیر من
من تو را در نزدیک خود می خواستم ولی تنفرت را برانگیختم
تو مرا رها کردی که در عمق گل و لای بمیرم
با زخم هایی که در قلب و روح و خونم داشتم

در روح و قلب وخونم
در روح و قلب وخونم

نوازشی از ستارگان
سایه نمایی در گرگ ومیش آسمان
سپیده دم که بردریای سیمین می نشیند
نام من بر تپه های خونین طنین انداخته است

در افق آنجا که دریا و ابرها یکدیگر را ملاقات می کنند
چشم اندازی در ماورای حقیقت سوسو می زند
دنیایی مانند واپسین نور یک ستاره در یک چشم به هم زدن از نظرم می گذرد
من در کیهان فرو کشیده شده ام

نگاهی گنگ به آخرین کورسوی ماه دست می یابد
آرزوی مرگ تا شراره ای درخشان شدن
مانند ستاره ای که راه تو را روشن می کند
به جایی که ما گمراه نشویم

به جایی که ما گمراه نشویم

و درعمق مرگ
.....





فک کنم چند سال پیش...آره باید مال تیامت باشه

,somsin @


3


فقط 1280*1024
بقیه نمی تونن از وبلاگم به خوبی استفاده کنن

,somsin @


3


امروز دلم میخواهد برای خرگوشی که گوشهء دیوار از سایه من و یا سردی شب ها مثل بید میلرزد کاری کنم
.ولی جادهء زمان یک طرفه است

,somsin @


3


گرما
کلافگی
بیچارگی
درس نخوندگی
کیری شدگی
چی بگم از دست این زندگی

,somsin @


3


.جستجو تو چشم های آدم ها رو دوست دارم

,somsin @


3


اگه دوباره بخوام رو وبلاگم اسم بزارم اسم برنج رو انتخاب میکنم

,somsin @


3


واقعیت اول:ماسک های ما
من فحش میدم پس هستم. من درد دارم،پس برترم.من هیچی کیرم هم نیست یعنی خفنم.من مبهمم،تو نفهم
واقعیت دوم:درد های ما
(دردهای واقعی تنها فقر ،درد جسمانی ودردهای روحی سنگین (نه نوستالژیک های زیبا یا تراژیک های ذهنی و ابلهانه ما
اگر درد نداشته باشیم واسه خودمون درد میسازیم
واقعیت سوم:در باره چهره ی خفنی که از خودمون می سازیم
ما همگی یه مشت آدم اُب هستیم که تو رویاهامون ناجی زمانیم و زیر بارون شونه هامون دارن از تنهایی فرو میریزن وثانیه ها به فرمان ما در اتوبان شهوت از سرعت خود می کاهند،وای که در قالب واقعیت اول به بروز این رویا ها چه ناسزا هایی نمی گیم ولی باز همین رویا ها لالایی هر شبمون رو می خونن
||
البته یک چیز کاملا متغیر دیگه بین ما هست و اون گیر کردن تو یه سن خاصه،مثلا بعضی ها تو چهارده سالگی،بعضی تو هفده سالگی ویا نفهمیدن فرق بین واقعیت دنیا و دنیای رویاها
احساس من
نسبت به واقعیت اول:خودم هم گهگاه ماسک میزنم
واقعیت دوم:کیرم تا دسته گاه تو حلقوم احمق هایی که این رو نمی فهمن،اگه از درد داشتنم لذت می برید یه خودتون مربوطه ولی اگه حس می کنید چقدر دردمندید ریدید
سوم:دخترک من بیشتر دوست دارم تو خلوتمون نقش شاه و شاه زاده خانوم رو بازی کنیم تا اینکه تو برام از آیرن یا دارک ترنکوالیتی یا فلسفه یا هر مزخرف دیگه کسشر های بلغور شده دیگران رو قرقره کنی
...
...پای منبر حاج سامثین

,somsin @


3

MANKIND HAS GOT TO KNOW
HIS LIMITATIONS

,somsin @


3


...نمی تونم از خودم فرار کنم

,somsin @
Saturday, June 05, 2004



3





...این خانمومه سرش به تنش می ارزه . چون که از همهء تنش عکس و کلیپ دارم ولی فقط
,somsin @


3



,somsin @


3






الان بزرگترین ناراحتیم رفتن از حالت بالایی به پایینیه



,somsin @


3


هفته ای یه بار قیافهء وبلاگم رو عوض می کنم.به تو هم هیچ ربطی نداره

,somsin @


3


.خانوم ترسناک...اگه موهات شونه کنی،سینه هات آویزون نباشن،به قیافت هم یکم برسی قول میدم ازت بترسم

,somsin @


3


قِ قِ فضیه ازین قـراره
زغم تو تخم من میخاره

,somsin @


3


دارم پیرمرد می شم.ارنوع خنزر پنزری
املاش همین شکلی بود دیگه؟

,somsin @


3


تازه شانس آوردین پست های طولانی رو بگا میدم.اون پست هایی که توش زیرپیرنم بوی عرق میده

,somsin @


3


اگه شنیدین نخونید ولی من کلی حال کردم
ترک پسر:بابا واسه چی به ما میگن ترک خر
ترک پدر:بذار تو یه مثال شهودی بهت نشون بدم برو اون قابلمه رو بیار...اهان حالا بزن پشتش
ترک پسر: اه بابا دارن در میزنن
ترک پدر: حالا فهمیدی چرا ما خریم.برو فابلمه رو بذار سر جاش ببین کیه داره در میزنه

,somsin @


3


سام دی یو تو ویل نو مای پین
اند سمایلز بلک توث گرن

,somsin @


3


ارباب خیلی خسته ام یه کم استراحت میدی؟
نه!...کس ننت

,somsin @


3


واقعا کسخلم اون از قبل عید که دوسال موی نزده رو به گا دادام.این هم ار دیشب که شش ماه ریش نزده رو از بیخ زدم
...وای چقد سفید مفید شدم.جلوی آینه جلقم گرفته بود.مردم از تنهایی بریم سراغ در داف

,somsin @


3


بیچاره صداش میلرزید.خب مجبوری کیف منو بگردی.ولی داشت اشک بابام در می اومد.یه بسته وینستون تو کیفم پیدا کرده .فک کردم کونم رو پاره می کنه.ولی بیچاره
...




,somsin @


3


عزیز، تو که بیماری واگیردارت ما رو هم روانی کرد جان مطلب این بود که بگو نه
نه اینکه برگردی برامون قرآن بخونی
...حالا اگه بازم مایلی پشتت یه کاغذ بچسبون که من حق انتخاب دارم تا ما بخونیم


,somsin @
Friday, June 04, 2004



3


از کلمات زیر بدم میاد
__دوست دختر__ دوست پسر __زید __جنده__ open__متعلقه__عیال__زن
ازاینا خوشم میاد
__رله __رفیق __همقطار__ خانم کس





این بابابزرگ هارو دیدی حس فلسفه برشون میداره واست چار ساعت بدیهیات سر هم مکنن
عزیزم منم می دونم که اتاق انتظار جای انتظاره منتها می گم انتظار داره دیوونم می کنه
حالا برگرد بگو این خاصیت انتظاره...به تخمم
...گم شو بابا لیاقت نداری که...

,somsin @


3


خانم کس چرااینقدر کیری هستین؟

,somsin @


3

3

ببین این کُسی که داری واسهء من می بافی مثل اینکه برگردی بگی: من مادرم هنوز بکارتش رو حفظ کرده

البته خیلی هم بعید نیستا اگه آمارت رو نداشتم می شد قکر کرد
مثلا جبرئیل از روح خدا تو دهن ننت دمیده باشه در هیبت بابا ت یا یه خر دیگه،بعدش هم عزرائیل در هیبت ماما تورو گهزارین کرده باشه یعنی که از کون بدنیا آورده باشه که(جدا بعید نیست.احتمالا تو رو ریدن)،الان هم ده تا فرشته بیکار ...دیگه بالای کس ننت باشن که خدای نکرده توی گور به گا نره


ولی وقتی آمارت رو دارم دیگه شاتده کُس آپ


...(مثل این میمونه که روزی ده دور ننت رو گاییدم دور از چشم خدا)...








3

و چه نزدیک ،گرچه دور

از این هرگز صمیمی تر نمی شد بود

تا ابد ایمان ما به این وجود


...مهم این است و بس



و من هرگز نگشتم این چنین عریان

زندگی را زیستن به میلمان ،به عشقمان

گر چه این روزنه را نیست وسعت یک آسمان



...مهم این است و بس




تکیه کن برمن که گشتم، یافتم در تو

هر طلوع تازه را نوری ست نو

بگشا ذهن به دیگر پرتو



...مهم این است و بس




...چه بی مقدار قصه هایشان

...چه بی مقدار بازی هایشان

...چه بی مقدار کردارشان

...چه بی ارزش که می دانند


...اما



البته تا حد زیادی ریده شد تو لحن صریح و نز دیکش ...

BUT NOTHING ELSE MATTERS


,somsin @


3



تجربه نشون داده که وقتی میگی دنیا به کیرم،دنیا دقیقا تو کونته



,somsin @


3


,somsin @


F U

liti
dimo
chem
elle
taza
kerm
flue
acet
coma
khaz
mahi
vari
semi
zirs
nili
hich
bcof
redo
blab
rand
booz
nagh
empt
fuup
sofy
yash
omil
jinx